قفل چالشتر از معروف‌ترین صنایع‌دستی دنیا

صنعت قفل‌سازی از گذشته‌های بسیار دور از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و به دو شکل انسانی و حیوانی ساخته می‌شده است. قفل‌های ساخته شده در گذشته شامل دو نوع تصویری و هندسی و یا قفل‌های ثابت درب مانند کلون و قفل‌های فلزی مانند قفل فنری با کلید پیچی بوده‌اند. قفل‌سازی از دوران ساسانیان در ایران رواج داشته و بعد از اسلام به ویژه در دوران صفویه به اوج خود می‌رسد. پیدایش و ساخت قفل‌های فولادی در دوران حکومت صفویه از سوی “استاد صنیع الصنایع”، تحولی بزرگ در این صنعت پدیدار کرد و باعث معرفی آن به مردم دنیا شد. چالشتر که یکی از قدیمی‌ترین نقاط استان چهارمحال و بختیاری و یکی از نواحی شهرکرد است، از همان دوران صفویه، صنعت قفل‌سازی رواج یافته و به شهرتی جهانی رسیده است، به طوری‌ که قفل طلای درب کعبه، قفل چالشتری بوده که نشان اصالت یونسکو را هم دارد.

قفـل چالشتر، نماد امنیت و زیبـایی

برای ساخت قفل از آهن، مس، برنج، طلا، نقره، فولاد و آلیاژهای آن استفاده می‌کنند. همچنین هنر قفل‌سازی آمیخته با هنرهای قلمزنی، طلاکوبی، نقره‌کوبی و منبت‌کاری روی فلزات است. البته قفل‌های چالشتری امروزه به عنوان یکی از تزئینات دکورهای گوناگون کاربرد دارد و در کمتر جایی دیده می‌شود که این قفل برای امنیت و حفاظت مورد استفاده قرار گیرد. علت این امر هم رواج قفل‌های صنعتی به ویژه از نوع چینی در بازارهای مختلف است. اساتید بزرگی همچون “عبدالله ریاحی چالشتری”، “احمد نیکزاد چالشتری”، “نقوی”، “نوربخش” و “محمدتقی رنجبر” از جمله افرادی هستند که در ساخت قفل‌های چالشتری از مهارت بسیار بالایی برخوردار بوده و توانستند تحولی بزرگ را در این صنعت خلق و ایجاد کنند. به عنوان نمونه، قفل طلای درب خانه خدا (کعبه)، اثر “استاد عبدالله ریاحی چالشتری” بوده که سال‌ها پیش(در دوران قاجار) در سفر خود به مکه مکرمه و اقامت یک ساله‌اش در جوار حرم امن الهی، ساخته و نصب شده است که اکنون در موزه عربستان نگهداری می‌شود. برای ساخت قفل 5 هزار و 500 گرمی درب کعبه از سوی “استاد عبدالله ریاحی چالشتری”، از فولاد، طلا و نقره استفاده شده است. “استاد عبدالله ریاحی چالشتری”، حدود یک قرن پیش به دیار باقی شتافت. از جمله قفل‌های اثر “استاد احمد نیکزاد چالشتری” هم قفل طلای موجود در موزه امام رضا(ع) بوده که برای ساخت آن از یک کیلو و 280 گرم طلا استفاده شده است. همچنین کم وزن‌ترین قفل جهان نیز با یک و نیم گرم وزن، اثر “استاد احمد نیکزاد چالشتری” بوده که اکنون در موزه لوور پاریس و نمونه‌های دیگری از قفل‌های اثر وی در موزه‌های لندن، هامبورگ و شیکاگو نگهداری می‌شود. “استاد احمد نیکزاد چالشتری” در سال 1367 دار فانی را وداع گفت و اکنون یکی از فرزندان پسرش به نام “یدالله” این حرفه هنری را پیگیری می‌کند. “استاد یدالله نیکزاد چالشتری” که مراحل قفل‌سازی را نزد پدرش فرا گرفته، دو قفل بسیار ظریف ساخته که هر کدام با 30 قطعه، تنها چهار گرم وزن دارند و همچنین قفلی با همان قطعات به وزن پنج کیلوگرم ساخته که نشان‌دهنده مهارت نامبرده در صنعت قفل‌سازی است. به نقل از بسیاری صنعت‌گران و هنرمندان، “استاد یدالله نیکزاد چالشتری” تنها بازمانده از نسل هنرمندان قفل‌ساز چالشتری بوده که قفلی با 26 اثر و نماد ملی و اسلامی ساخته و به موزه آستان قدس رضوی تقدیم کرده است. اما “استاد نگهدار خواجه‌علی چالشتری” هم از دیگر صنعت‌گران هنرمند قفل‌ساز چالشتر است که افزون‌بر 20 سال است که در این حرفه اشتغال دارد و قفل‌سازی را نزد “استاد احمد نیکزاد چالشتری” فرا گرفته است. “استاد نگهدار خواجه‌علی چالشتری”، قفلی تزئینی ساخته که هشت میلی‌متر طول و یک گرم وزن دارد و برای ساخت آن 360 ساعت وقت گذاشته است. وی برای ساخت این قفل زیبا، از 17 قطعه آهن و از وسایل ساده‌ای مانند چکش، اره، مته و سوهان استفاده کرده است. “استاد خواجه‌علی چالشتری” تاکنون سه قفل مینیاتوری بزرگ با روکش طلا ساخته و به موزه آستان قدس رضوی اهداء کرده است ولی در مجموع، در هنرها و فنون سنتی ایران، باورهای مردم با هنر پیوند خورده است. قفل برای ایرانی‌ها، چیزی بیشتر از یک ابزار بوده و برایشان حتی گره‌گشایی را تداعی می‌کرده است که به طور نمونه می‌توان به قفل‌های بسته شده دخیل در امامزاده‌ها، بقاع متبرکه و اماکن مذهبی اشاره کرد. نوشتن آیه‌های قرآن،‌ اشعار و اوراد در قفل‌ها نشان‌دهنده اهمیت توجه به ساخت این صنعت هنری است. صنعت قفل‌سازی در این استان از دوران صفویه رواج داشته و بیشتر در چالشتر مورد توجه بوده است. قفل چالشتر اکنون دو نشان اصالت یونسکو به نام “استاد نگهدار خواجه‌علی چالشتری” گرفته که یکی برای “قفل گردن آویز” و یکی برای “قفل قلوه‌ای” بوده که به عنوان یک سند افتخار، نام چالشتر از توابع استان چهارمحال و بختیاری را در دنیا برجسته کرده است.

هنر حوله بافی کيلان دماوند

سابقه دستبافي در ايران به هزاره‌هاي قبل از ميلاد مي‌رسد و نخستين نشانه‌اي که از وجود پارچه منسوج در ايران موجود است، متعلق به 4000 سالقبل از ميلاد است،‌ که طي حفريات انجام شده در شوش به دست آمده‌ است.در گذشته صنايع دستي؛ بدون آنکه کسي اطلاعات و آگاهي درباره آنها به جامعه بدهد، به عنوان بخشي از زندگي روزمره استفاده و از نسلي به نسل بعد منتقل مي‌شد. در روند تکاملي صنايع دستي غالبا مشاهده مي‌شود که اين صنايع در تقابل با صنايع جديد، از مباني و ريشه سنتي خود فاصله گرفته و دستخوش تغييرات دنياي مدرن شده‌اند. رشته حوله بافی شهر کيلان دماوند نيز همچون رشته‌هاي ديگر صنايع‌دستي از اين قاعده مستثني نبوده و از نظر حجم توليد و مصرف بسيار محدود، کم تعداد و منحصر به فرد شده‌است. در اين نوع بافته مواد اوليه مورد استفاده نخ مي‌باشد که به عنوان پود لابه‌لای چله تنيده مي‌شود و توسط دفتين زده شده و در واقع طي سه مرحله، فرآيند بافت آن انجام مي‌شود. حوله‌ بافی نوعي فرآورده نساجي سنتي است که به کمک دستگاه بافندگي چهار وردي توليد مي‌شود. از جمله خصوصيات اين رشته از صنايع دستي اين است، که اولا کليه‌ي مراحل سه‌گانه بافندگي (ايجاد دهنه‌کار، پودگذاري و دفتين زدن) با حرکات دست و پا انجام مي‌شود. ثانيا امکان استفاده از پودهاي رنگي به ميزان نامحدود و همچنين تنوع طرح بافت با در اختيار داشتن و کنترل حرکات وردها ميسر مي‌شود. حوله بافی تنها در اين شهر بافته مي‌شد و در گذشته در هر طايفه‌اي، يک نفر به اين کار مشغول بود که نه تنها در اين زمينه مايحتاج خود و خانواده خويش را تامين مي‌کردند، بلکه در اقتصاد خانواده هم نقش قابل ملاحظه‌اي داشتند. هنرمند مورد نظر معتقد است که اين رشته را به اشتباه حوله‌ بافی ناميدند، چون علاوه بر مصرف حوله حمام که جاذب رطوبتي خوبي است، در موارد ديگري از جمله سفره، لباس، چادر شب و شال،… نيز مورد استفاده قرار مي‌گيرد. شيوه بافت به اين صورت مي‌باشد که: ابتدا نخ‌هاي پنبه‌اي را به وسيله چرخ ريسندگي و چرخ ماسوره تهيه‌کرده و سپس در يک فضاي باز به وسيله تعدادي چوب نازک و هم اندازه به اصطلاح محلي “چله‌ها را دوانيد”. بعد نخ‌هاي پيچيده شده به دور چوب‌ها (فاصله هر کدام از چوب‌ها يک متر مي‌باشد) را به دور يک چوب بزرگ و ثابت شده به نام “نوورد” مي‌پيچيند. جهت بافت مي‌بايست نخ‌ها را با ماکو ردکرده و بعد از هر بار نخ ردشده دنده يا “دفتين” که به سمت جلو و عقب آورده مي‌شود، نخ‌ها کوبيده و پارچه بافته مي‌شود. وقتي ماکو از سمت راست رد مي‌شود پاتلک سمت چپ با پا به حرکت در‌آمده (وبالعکس) و وردها را جابه‌جا مي‌کند. به هراندازه که پارچه بافته مي‌شود متي و دستکش به وسيله هنرمند به حرکت درمي‌آيد تا پارچه بافته‌شده جمع و به دور چوب قطوري به نام “بالين “پيچيده شود. هنر حوله بافی با ترکيب رنگ‌ها ‌در کل پارچه و حاشيه کار با خلاقيت خود هنرمند توليد مي‌شود. البته ممکن است براي طراحي يک بافته از نمونه‌هايي استفاده‌‌ شود که در زمان گذشته کاربرد داشته‌است.

حوله بافی

ابزار و تجهيزات دستگاه حوله‌ بافی به شرح ذيل مي‌باشد:

  • چرخ ماسوره: جهت ريسيدن و تهيه نخ کاربرد دارد.
  • چرخ ريسندگي( هرزه گر): نخ‌هاي ريسيده‌شده به صورت کلاف دور چرخ پيچيده مي‌شود. گواسته(Gevaste): به هر يک از چوب‌ها اطلاق مي‌شود که در زمين ثابت و نخ‌هاي چله به دور آن پيچيده مي‌شود.
  • وجارک(Vejarak): به دو عدد چوب نسبتا ضخيم گفته مي‌شود که در اصطلاح، ميانه کار را دارند که نخ‌ها در حين بافت به هم نريزند.
  • ميان چوب: چوبي که کمي بالاتر از نوورد به کار مي‌رود و به بهتر نگداشتن نخ‌هاي چله کمک مي‌کند.
  • هراستون ( (herastow: به مجموع وردها (چهار ورد) در دستگاه بافندگي گفته مي شود.
  • سلام عليک: دو تکه چوب است که به وسيله نخ به هراستون وصل است و باعث بالا و پايين آمدن وردها مي‌شود.
  • هوا کار: به نخ‌هايي که هراستون و سلام عليک را به يک ميله فلزي نزديک سقف وصل کرده تا باعث بالا نگهداشتن آنها شود.
  • متي(matti): دو عدد چوب يک اندازه که بر روي پارچه‌هاي بافته شده قرار مي‌گيرد تا مانع جمع شدن احتمالي پارچه شود.
  • ماکو: دستگاهي که نخ درون آن قرار مي‌گيرد و به کمک آن نخ‌ها از تار رد مي‌شوند.
  • دنده، دفتين: نخ‌ها بعد از اين که به وسيله ماکو رد شد، دفتين يا دنده مي‌شود.
  • دستکش: جنس آن از شاخ گوزن است و براي ثابت کردن بالين از آن استفاده مي‌شود.
  • بالين: چوبي است که پارچه‌هاي بافته شده به دور آن پيچيده مي‌شود.
  • ماسوره: وسيله‌اي است که نخ مورد نياز کار به دور آن پيچيده مي‌شود.
  • پاتلک(patelak): تکه‌هاي چوبي هستندکه فقط از يک سر طولي سوراخ شده و با نخ نگهدارنده هراستون از زير دستگاه آويزان شده و با پاهاي بافنده به حرکت در مي‌آيد.
  • حمايل: چوبي که در گوشه سمت چپ جهت ثابت نگهداشتن چوب‌هاي چله به کارمي رود.
  • نوورد ( (Nouvard: چوبي است که چله بر روي آن پيچيده مي‌شود.

مواد مورد استفاده: نخ پنبه‌اي، نخ ابريشم، نخ پشمي، نخ مصنوعي = اکروليک (صرفا براي پودگذاري از آن استفاده مي‌شود)، نخ کاموا (صرفا براي پودگذاري کاربرد دارد).

معرفی و پیشینه‌ی هنر چپری‌بافی

چپری بافی یکی از شاخه‌های نساجی سنتی ایران و رشته‌ی بومی استان مازندران است. چَپري، پارچه‌اي دست‌بافت با تار پنبه‌اي و پود پشمي است که که با دستگاه پارچه‌بافی دووَردی تولید شده و در استان مازندران براي تولید پوشاک محلي کاربرد دارد. پارچه‌ی چپری، در استان مازندران به میزان محدود و اغلب توسط زنان بافته می‌شود. بافت پارچه‌ی چپری، یکدست و یکنواخت بوده و دارای برجستگی‌ نیست. در بافت چپری، نخ‌ها به‌تناوب از روی هم گذر کرده و در اثر پیوستگی نخ‌های تار و پود و درگیری آنها با یکدیگر، پارچه‌ای با مقاومت مطلوب تولید می‌شود.

پارچه‌ی چپری مرغوب، باید دارای ویژگی‌های زیر باشد:
– باید تارهای چپری از جنس پنبه و پودهای آن، از جنس پشم باشد.
– تمام رنگ‌های به‌کاررفته در رنگرزی الیاف ایزار باید از ثبوت کافی برخوردار باشند. رنگ‌های طبیعی مزیت بیشتری نسبت به رنگ‌های شیمیایی دارد.
– پارچه‌ی چپری باید عاری از عیب‌های ظاهری ذاتی ازقبیل گره‌دارشدن، دورنگی، رگه‌دارشدن، غیریکنواختی شدید ردیف‌های بافته‌شده، ترکیدگی و بدقوارگی باشد.
– پارچه‌ی چپری نباید دارای عیوب ظاهری عارضی ازقبیل پارگی، سوراخ‌شدگی، سوختگی، رنگ‌پس‌دادن، پوسیدگی، آثار رفوگری، ساییدگی، رنگ‌پریدگی، بیدخوردگی و نخ‌کشی باشد.

پارچه‌ی چپری، در زمان‌های گذشته مصارف گوناگون نداشته و جهت استفاده در پوشاک محلی مازندران بافته می‌شد.

نقوش، طرح‌ها و رنگ‌بندی محصولات چپری‌بافی
در بافت چپری ، از نقشه‌ی خاصی استفاده نمی‌شود. به‌دلیل شیوه‌ی بافت، امکان ایجاد نقوش منحنی و پیچیده در چپری وجود ندارد. اجرای چاپ پارچه در این هنر- صنعت رایج نیست. همچنین، با توجه به شیوه‌ی بافت چپری، امکان ایجاد خط‌نوشته در مرحله‌ی بافت وجود ندارد. شیوه‌ی چاپ خطوط نوشتاری نیز روی پارچه‌ی چپری رایج نیست.

مواد اولیه‌ی چپری‌بافی
مواد اولیه‌ی چپری‌بافی، شامل نخ‌های پنبه‌ای سفید،نخ‌های پشمی رنگرزی‌شده و رنگدانه‌های گیاهی ، جانوری یا شیمیایی است. چپری با دستگاه پارچه‌بافی دووردی بافته می‌شود.

آشنایی با هنر سواس‌بافی در استان هرمزگان

صنایع دستی در استان هرمزگان همانند بسیاری از نقاط دیگر کشورمان حالتی مکمل اقتصاد، کشاورزی را داشته و در اثر موارد تامین کننده بخشی از نیازهای منطقه‌است .

معرفی و پیشینه‌ی سواس‌بافی

سواس از پاپوش قدیمی خیلی محکم است که از درخت نخل ساخته می شود و در برابرتیغ درختان مقاومت زیادی دارد ؛ سواس در فصل تابستان بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد و با یک بار آب زدن‌‌‌، کف پاها را با 15 تا 20 کیلومتر پیاده روی سرد نگه می دارد .
سواس‌بافی یکی از شاخه‌های صنایع دستی حصیری ایران و رشته‌ی بومی استان هرمزگان است. در این رشته، با استفاده از رشته‌هایی كه در برگ درخت خرمای وحشی وجود دارد، نوعی پای‌افزار (پاپوش) به نام سواس بافته می‌شود که توسط برخی از مردم منطقه همچنان مورد استفاده قرار می‌گیرد. استان هرمزگان، مهم‌ترین مرکز سواس‌بافی در ایران است.

سواس‌باف، برگ درخت (داز یا همان خرمای وحشی) را می‌برد. سواس‌باف، با برگ‌های درخت خرما طناب‌های کوچک و بزرگی که با گویش محلی (چیلک) گفته می‌شود، می‌بافد. با سنگ طناب‌های بافته‌شده از برگ‌های درخت خرما را می‌کوبد تا نرم شوند.
یک یا دو روز طناب‌های کوبیده‌شده را زیر آفتاب نگه می‌دارد و بعد طناب‌های کوبیده‌شده را در دورن آب می‌ریزد. طناب‌های کوبیده‌شده و خیس‌خورده را از آب خارج کرده و دوباره آنها را با سنگ می‌کوبد تا نرم‌تر شوند.
سواس‌باف، با طناب‌های نرم‌شده یک کفی می‌بافد و با چیلک‌های دیگری بندهای رو و پشت و بین انگشتان را روی آن درست می‌کند تا درنهایت پای‌افزار سواس تولید شود.

بهون ( صنایع دستی استان خوزستان)

بهون بختیاری از موی بز بافته می شود. بافت آن همانند بافت جاجیم بوده و از تار و پود تشکیل شده است. هم تار و هم پود آن از موی بز است. ابتدا موی حیوان را با قیچی می چینند. سپس آن را تمیز کرده وکرک را از آن جدا می کنند. علت جدا کردن کرک از موی بز آن است که کرک را آفت بید از بین می برد و هرگاه در بافت بهون وجود داشته باشد در اثر بید زدگی قسمت هایی که تار وپود کرک داشته باشد، باعث از هم گسیختگی بافت همان قسمت شده و ایجاد شکاف می کند.

در صورتی که موی بز از بیدزدگی مصون مانده وسالها دوام خواهد داشت. موی بز را پس از چیدن وجدا کردن کرک ، می ریسند. رشتن نخ بوسیله درک چوبی که به آن پره می گویند ، توسط زنان انجام می گیرد. پس از آماده شدن نخ ، آن را دولا می کنند و بسته به مورد استفاده و نیاز ، در روی زمین به درازای مورد دلخواه چله کشی می کنند.

هر قطعه ای که به این صورت بافته می شود “لت بهون” می گویند. اصولا لت بهون همانند تخته های جاجیم ، بصورت نوار بافته می شود. پس از آماده شدن لت های بهون ، به تعداد مورد نیاز آنها را کنار هم گذاشته و از پهنا با نخ (با موی بز) به هم می دوزند.