استاد محمدرضا لطفی

محمدرضا لطفی

معرفی

استاد محمدرضا لطفی یکی از چهره‌های برجسته موسیقی ایرانی است. او نوازنده، آهنگساز، موسیقی‌دان و مدرس تار و سه تار بوده است. وی نوازنده و آهنگساز بسیاری از تصانیف و آثار موسیقی معاصر ایران به ویژه در درهه‌های ۵۰ و ۶۰ شمسی است.

کودکی و نوجوانی

محمدرضا لطفی در دی ماه ۱۳۲۵ در گرگان متولد شد. پدر و مادر او هر دو معلم و اهل فرهنگ بودند. مادر او معلم قرآن بود و پدرش هم دستی در خوانندگی و تارنوازی داشت. برادر لطفی نیز تار می‌نواخت و لطفی از کودکی تحت تأثیر نوای تار برادر قرار گرفت. تحصیلات عمومی خود را در گرگان به پایان رساند و پس از آن برای فراگیری تار به تهران نقل مکان کرد.

لطفی، در تهران در ابتدا، در هنرستان عالی موسیقی ثبت نام کرد و در آنجا شروع به یادگیری موسیقی کرد. او در مدت ۵ سال به آموختن موسیقی نزد استادانی چون علی‌اکبر شهنازی و حبیب‌الله صالحی مشغول بود. آشنایی او به حسین علیزاده و داریوش طلایی مربوط به همین دوره است. در دروه هنرستان، به دعوت حسین دهلوی، به ارکستر استاد صبا رفت و در آنجا به عنوان نوازنده تار مشغول شد. او در سال ۱۳۴۳ موفق به کسب جایزه نخست موسیقی‌دانان جوان شد. لطفی پس از آن وارد دانشگاه تهران شد و مدرک کارشناسی خود را از دانشکده هنرهای زیبای تهران گرفت و در همانجا مشغول به تدریس شد.

پس از مدتی وارد مرکز حفظ و اشاعه موسیقی شد و به فراگیری ردیف‌های آوازی نزد استادانی چون نورعلی برومند، سعید هرمزی و عبدالله دوامی پرداخت. او علاوه بر یادگیری موسیقی ایرانی مدتی نیز به فراگیری موسیقی کلاسیک غرب مشغول بود.

فعالیت حرفه‌ای

محمدرضا لطفی فعالیت حرفه‌ای خود را از سال ۱۳۵۰ شروع کرد. او با حمایت هوشنگ ابتهاج وارد رادیو شد. پس از مدتی گروه شیدا را تشکیل داد و از سال ۱۳۵۳ با این گروه در آثاری را برای رادیو مهیا کرد. همچنین این گروه کنسرت‌هایی را در شهرهای مختلف به روی صحنه برد. سرانجام در سال ۱۳۵۷ و پس از واقعه ۱۷ شهریور لطفی به همراه گروه شیدا و نیز هوشنگ ابتهاج از رادیو استعفا دادند.

لطفی و شجریان

کانون چاووش به دلیل فضا سیاسی سال ۵۷ شکل گرفت. عمده اعضای آن را نوازندگان گروه شیدا و نیز گروه عارف، که دیگر گروه موسیقیایی فعال در رادیو تا پیش از سال ۵۷ بود، شکل می‌دادند. این کانون هم در تهیه و ضبط آثار موسیقی و هم در آموزش ساز و آواز فعال بود. فعالیت این گروه تأثیر به سزایی بر فضای موسیقی ایرانی گذاشت و تحول خاصی، هم در عرصه اجتماعی و هر در عرصه هنری، در موسیقی ایرانی ایجاد کرد. از جمله آثار این گروه می‌توان به مجموعه دوازده گانه چاووش اشاره کرد. این کانون در پی فشارهای ابتدای دهه ۶۰ و نیز مهاجرت علیزاده و لطفی به اروپا نهایتا در سال ۱۳۶۴ منحل شد.

اقامت در خارج از ایران

لطفی پس از خروج از ایران در سال ۱۳۶۴ ابتدا مدتی در اروپا بود و سپس به آمریکا رفت و در آنجا ماندگار شد. او در آن سال‌ها نیز به تهیه و اجرای آثار موسیقی مشغول بود. در آنجا مؤسسه فرهنگی هنری آوای شیدا را پایه‌گذاری و شعبه‌هایی از آن را نیز در شهرهای مختلف جهان از جمله زوریخ، پاریس و ژنو بازگشایی کرد.

بازگشت به ایران

استاد محمدرضا لطفی در سال ۱۳۸۵ به ایران بازگشت و در مکتب‌خانه میرزا عبدالله و نیز مؤسسه آوای شیدا به فعالیت خود ادامه داد. همچنین طی همکاری با رادیو فرهنگ در این سال‌ها و ساخت برنامه‌های شناخت موسیقی و تاریخ موسیقی به ترویج موسیقی ایرانی در میان مردم کمکی شایسته کرد. او علاوه بر اجراهای متعدد در این دوره پایه‌گذار گروه موسیقی بانوان شیدا نیز بود و با همکاری با این گروه اجراهای متعدی را به روی صحنه برد.

محمدرضا لطفی

سرانجام

لطفی در طی سال‌های فعالیت خود با هنرمندان زیادی از جمله: حسین علیزاده، محمدرضا شجریان، علی اکبر شکلارچی، شهرام ناظری، ناصر فرهنگ‌فر، محمد قوی‌حلم و پرویز مشکاتیان همکاری داشت. همچنین شاگردانی بسیاری همچون: اردشیر کامکار، حمید متبسم، مجید درخشانی، صدیق تعریف، بیژن کامکار، ارشد طهماسبی و زیدالله طلوعی را تربیت کرد. استاد محمدرضا لطفی سرانجام در روز جمعه ۱۲ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۳ بر اثر بیماری سرطان در سن ۶۷ سالگی در تهران درگذشت. پیکر او پس از تشییع در شهر گرگان به خاک سپرده شد.

باغ مزار استاد لطفی

 

هوشنگ سیحون

هوشنگ سیحون

معرفی

هوشنگ سیحون از معماران به نام ایرانی و اولین رئیس ایرانی دانشکده هنرهای زیبای تهران بود.  او علاوه بر معماری در نقاشی، گرافیک و نیز مجسمه‌سازی نیز دستی توانمند داشت. شهرت اصلی او به خاطر طراحی بناهای یادبود و مقبره‌هایی مانند آرامگاه خیام، نادرشاه افشار، فردوسی، کمال‌الملک و نیز بنای یادبود ابوعلی سینا در همدان است.

آرامگاه کمال الملک

زندگی

سیحون متولد مرداد 1299 در خانواده‌ای هنری است. پدربزرگ مادری او میرزاعبدالله فراهانی، تدوین‌کننده ردیف موسیقی دستگاهی ایرانی، و دایی او احمد عبادی، نوازنده مشهور سه تار، است. او در رشته معماری در دانشکده معماری دانشگاه هنرهای زیبای تهران تحصیل کرد. پس از آن برای ادامه تحصیل به راهی پاریس شد و در مدرسه بوزار پاریس دکتری معماری خود را گرفت. پس از بازگشت از فرانسه، در دانشکده هنرهای زیبا، مشغول به تدریس شد و پس از آن تا سال ۱۳۵۷ به عنوان رئیس این دانشکده فعالیت داشت.

آرامگاه بوعلی

فعالیت‌ها

سیحون در طول سال‌های فعالیت خود عضو شورای ملی باستان‌شناسی، شورای عالی شهرسازی، شورای مرکزی تمام دانشگاه‌های ایران و کمیته بین‌المللی ایکوموس وابسته به یونسکو بود. همچنین به مدت ۱۵ سال مسئولیت بازسازی بناهای تاریخی ایران را برعهده داشت. سیحون نقش مهمی در زنده کردن معماری ایرانی و همچنین توجه به بناهای باستانی ایران داشت. در زمان او، دانشجویان معماری با سفر به نقاط مختلف ایران و نقش برداری از بناهای به جا مانده از دوران گذشته آشنایی در خوری با معماری ایرانی پیدا کردند. این مسئله در تربیت شاگردانی چون حسین امانت، طراح برج آزادی، تأثیر به سزایی داشت. علاقه سیحون به معماری ایرانی و آشنایی او با این هنر را در طرح بناهای یادبود او برای شخصیت‌های ملی و تاریخی ایران به وضوح می‌توان مشاهده کرد.

آرامگاه نادر

سرانجام

او که پس از انقلاب ایران از کشور خارج شده بود و به مدت بیش از دو دهه در ونکوور کانادا اقامت داشت، سرانجام در خرداد ماه سال 1393 و در سن 93 سالگی چشم از جهان فرو بست.

ابوالحسن غفاری(صنیع الملک)

ابوالحسن غفاری

معرفی:

میرزا ابوالاحسن خان غفاری کاشانی (حدود ۱۲۲۹ ه‍.ق / ۱۸۱۳ میلادی) ملقب به صنیع الملک(ابوالحسن ثانی)، از هنرمندان ایرانی است که مشفول به هنر نقاشی بوده. او بنیان گذار اولین مدرسه ی نقاشی در تهران است و فرزند میرزا محمد غفاری و از خانواده قاضی عبدالمطلب غفاری کاشانی می باشد.

زندگی حرفه ای:

ابوالحسن غفاری شاگرد مهرعلی اصفهانی(برجسته ترین نقاش دربار فتحعلی شاه قاجار) بود. نقاشی را نزد ایشان آموخت و برای آشنایی با نقاشی اروپا و برای کسب عنوان اولین هنرمند آموزش دیده در اروپا به ایتالیا فرستاده شد. او چندسال در موزه های فلورانس و رم مشغول نقاشی بود.

پس از بازگشت به ایران  بعد از درگذشت محمد ابراهیم نقاش باشی به‌عنوان «نقاشباشی» لقب گرفت. در سال ۱۲۷۷ ه‍.ق و از سوی ناصرالدین‌شاه، مدیر چاپ و سردبیر رسمی روزنامهٔ دولت شد. در ۱۲۷۸ ه.ق به دلیل تلاش های زیادش در روزنامه از سوی ناصرالدین‌شاه لقب «صنیع‌الملک» به او اعطا، و ساختمانی جهت تأسیس مدرسهٔ نقاشی به وی داده شد. او با این که دوره ی فعالیت این هنرستان کم بود اما نخستین هنرستان نقاشی ایران با روش جدید را تأسیس کرد. که نقش به سزایی در جنبشی تازه مریوط به نقاشی ایران داشت.

او یکی از تاثیر گذار ترین نقاش های دوره ی قاجار بوده به همین دلیل او را ارفائل ایران نامیدند. یکی از آثار وی به نام (مادونای فرلین یو) که از روی یکی از تابلو های رافائل و در تالار پارک وی نصب بود. و چگونگی انتقال آن به واتیکان مشخص نیست. تالار آیینه و تالار سلام در کاخ گلستان از آثار وی بودند.

صنیع‌الملک در سال ۱۲۸۳ ه‍.ق به سمت نیابت وزارت علوم منصوب، و نیز مأمور انتشار سه روزنامهٔ دیگر شد. اما نبودن نامی از او در روزنامه‌ها و نوشته‌های آن روزگار پس از آن تاریخ و تغییر کیفیت نامطلوب یکبارهٔ روزنامه، نشان‌دهندهٔ آن است که وی در اوایل سال ۱۲۸۳ ه‍.ق در اثر سکتهٔ ناگهانی درگذشته‌است. طبق وصیتش در یکی از هشتی‌های مقبرهٔ میرزا ابوالقاسم امام جمعهٔ تهران به‌خاک سپرده شد.

آثار ابوالحسن غفاری تا پیش از سفرش به اروپا، تأثیر استادان ایرانی او و سبک نگارگران اصفهان را نشان می‌دهد. با وجود درک بالایی از مبانی علمی طبیعت‌نگاری، اما همیشه بر پایداری روح سنت ایرانی در نقاشی اهتمام می‌ورزید. به‌کارنبردن دقیق پرسپکتیو، نشان‌دهندهٔ توجه او به سنت‌های هنر ایرانی نقاشی است.

آندره سوروگین

آندره سوروگین

مقدمه:

آندره سوروگین (به انگلیسی: André Sevruguin)،(زاده ۱۲۷۵ خورشیدی، تهران – درگذشته ۲۷ آذر ۱۳۷۵، اشتوتگارت)، این هنرمند ایرانی معروف به درویش‌خان، نقاش برجستهٔ مینیاتور و یکی از بنیان‌گذاران شیوه مردمی در نقاشی ایرانی معروف به نقاشی قهوه‌خانه‌ای بود.

زندگی‌نامه آندره سوروگین :

آندره سوروگین فرزند آنتوان سوروگین (از اولین عکاسان ایران) و «مادرش لوئیز گورگنیان» بود.

تحصیلات خویش را در مدرسهٔ سن لوئی فراگرفت و چندی نیز در این مدرسه به تدریس پرداخت و سپس خود را وقف نقاشی کرد. پس از سال‌ها فعالیت در ایران راهی وین گردید و در نهایت در آلمان اقامت گزید.

درویش مدت ۹ سال در انزواء به سر برد. غرق در آثار فردوسی گشت و تعداد ۴۱۶ اثر از شاهنامه فردوسی نقاشی کرد که با تاریخ فوت این شاعر بزرگ همخوانی داشت. زمانیکه برای اولین بار در هندوستان هزاره فردوسی برگزار می‌گردید مینیاتورهای سوروگین که در ایران به صورت مجموعهٔ نه جلدی انتشار یافته بود برای برگزاری نمایشگاه روانهٔ هندوستان گردیدند اما متأسفانه تعدادی از آن‌ها هرگز بازنگشتند.

اولین نمایشگاه او موجب شهرتش شد و توجه چند تن از نویسندگان و هنرمندان آن روزگار را بسوی وی معطوف داشت. او در سال‌های دهه ۱۳۲۰ با بسیاری از روشنفکران و هنرمندان ایرانی روزگار، مانند صادق هدایت دوستی نزدیک داشت.

سبک و شیوه و موفقیت ها:

سبک و شیوه تجسم موضوع که درویش در این مجالس به کار برده بود هیچ شباهتی به شیوه و سبک نقاشی‌های قدیم و جدید که از شاهنامه شده بود نداشت نقاش سبک مینیاتورهای استادان عهد صفوی مانند کمال‌الدین بهزاد و رضا عباسی را با اسلوب و فنون نقاشی جدید توأم ساخت و توانست آثار گرانبهایی به وجود آورد.

درویش یک سال پس از اولین نمایشگاه اش در تهران به هندوستان سفر کرد و نمایشگاهی از آثارش در کلکته ترتیب داد. این آثار چنان در طبع فرمانروای حیدرآباد (هند) مقبول افتاد که وی تعدادی از آن‌ها را خریداری کرد. درویش که از این تشویق مادی و معنوی نیروی تازه‌ای گرفته بود به تهران بازگشت و تصاویر دیگری از روی رباعیات خیام و حافظ شیرازی خلق نمود.

وی نمایشگاه‌های متعددی در شهرهای وین، برلین، بروکسل، پاریس و لندن ترتیب داد. در همه جا به عنوان مینیاتورساز ایرانی توفیق یافت و شهرت جهانی کسب نمود. هم‌اکنون آثار وی در موزه‌های مختلف جهان می‌باشند.

از آندره سوروگین همواره به عنوان تصویرگر حکایت‌ها و داستان‌های شرقی یاد گردیده و هنر وی مورد توجه منتقدان هنری قرار گرفته‌است. هزاران اثر ارزشمند از این هنرمند نامی به شیوه رنگ و روغن از مناظر شهرهای ایران، آبرنگ، گواش، باتیک و غیره به جای مانده که همهٔ آن‌ها نشان دهنده علاقه وی به ادبیات و مفاخر ملی و بزرگان میهن می‌باشند.

اثر آندره سوروگین

ابوالحسن صدیقی

ابوالحسن صدیقی

زندگینامه:

ابوالحسن‌ صدیقی نقاش و مجسمه‌ساز برجسته ایرانی و از شاگردان کمال‌الملک در سال ۱۲۷۳ در محله عودلاجان تهران به دنیا آمد.

پدرش میرزا باقرخان صدیق‌الدوله از اهالی نور مازندران بود اما به همراه خانواده سال‌ها قبل از تولد ابوالحسن به تهران آمده بودند و ساکن عودلاجان شده بودند که آن زمان از محلات اعیان‌نشین پایتخت محسوب می‌شد.

مادرش ملکه خانم از شاهزادگان قاجار و ملقب به شاجان بود.

 

ابوالحسن صدیقی

 

تحصیلات:

ابوالحسن‌ صدیقی در هفت سالگی به مدرسه اقدسیه رفت که از مدارس جدید بود و سعیدالعلمای لاریجانی آن را پایه گذاری کرده بود.

صدیقی پس از پایان تحصیلات ابتدایی برای ادامه تحصیل به مدرسه آلیانس رفت و در آن‌جا بدون این که استاد نقاشی داشته باشد شروع به نقاشی کرد؛ نقاشی‌های او روی دیوارهای مدرسه اعتراض مدیران مدرسه را در پی داشت.

هر چند خانواده اشرافی‌اش آرزوهای دیگری برای ‌او در سر می‌پروراندند و پدرش تمایل نداشت که فرزندش به نقاشی روی آورد، اما علاقه فراوان ابوالحسن به نقاشی و طراحی موجب شد تحصیل را در سال آخر مدرسه رها کند و همراه دوستش علی‌محمد حیدریان نزد کمال‌الملک برود و سر کلاس درس او در مدرسه صنایع مستظرفه حاضر شود.

پس از سه سال تحصیل در سال ۱۲۹۹ با درجه ممتاز دیپلم گرفت و در همان مدرسه به عنوان معلم مشغول تدریس شد.

شاگرد برجستهٔ او علی‌اکبر صنعتی در مورد این دوران می‌نویسد:«او در کار هنرآفرینی آن‌چنان خوش می‌درخشد که به روایت مرحوم اسماعیل‌خان آشتیانی، آقا کمال‌الملک اغلب از سر طنز و تشویق، او را آمیرزا ابوالحسن‌خان رقیب صدا می‌کرد!»

دوران شکوفایی مجسمه سازی ابوالحسن‌ صدیقی:

میل پنهانی او را به سوی مجسمه‌سازی می‌کشاند و در حالی که در آن زمان هیچ استاد مجسمه‌سازی در ایران وجود نداشت و در هیچ کجا از جمله مدرسه صنایع مستظرفه تدریس نمی‌شد.

او در سال ۱۳۰۱ با وسایلی ابتدایی مجسمه‌ای گچی از نیم‌تنه کودکی می‌سازد و به کمال‌الملک عرضه می‌کند.

کمال‌الملک با دیدن مجسمه متوجه استعداد صدیقی که اکنون دیگر یکی از مدرسان نقاشی در مدرسه بود می‌شود و گلخانه‌ مدرسه را تبدیل به کارگاه مجسمه‌سازی می‌کند و صدیقی ضمن تدریس نقاشی به تجربه ‌اندوزی در زمینه مجسمه‌سازی می‌پردازد و با مطالعه کتاب‌هایی که کمال‌الملک از اروپا با خود آورده تا حدی با مسائل تئوریک مجسمه‌سازی آشنا می‌شود.

پس از آن که چندین مجسمه گچی می‌سازد و طی دو سه سال تجربه لازم را به دست می‌آورد روزی از کمال‌الملک می‌خواهد که امکان ساختن مجسمه‌ای از سنگ را برای او فراهم کند که کمال‌الملک ابتدا مخالفت می‌کند و امکانات و تجربه صدیقی را کافی نمی‌داند اما سرانجام موافقت می‌کند و هزینه خرید سنگ را تقبل می‌کند.

صدیقی از روی عکسی از مجسمه ونوس دومیلو کار ساختن مجسمه ونوس را شروع می‌کند و سرانجام در سال ۱۳۰۴ کار این مجسمه سنگی به اتمام می‌رسد.

کمال‌الملک که متوجه استعداد کم‌ نظیر شاگرد خود می‌شود او را به همراه مجسمه سنگی ونوس میلو به حضور احمدشاه می‌برد و در این دیدار احمدشاه پنجاه تومان که در آن زمان پول زیادی بود به کمال‌الملک می‌دهد و مقرری ماهانه‌ای به مبلغ ۲۰ تومان برای پیش‌برد و تداوم کارهای صدیقی برای وی تعیین می‌کند و کمال‌الملک نیز سرپرستی کارگاه تازه تاسیس شده مجسمه‌سازی مدرسه صنایع مستظرفه را به او می‌سپارد.

در این دوران او مجسمه‌های متعددی می‌سازد از جمله مجسمه گچی فردوسی، مجسمه‌های نیم‌تنه و تمام قد امیرکبیر، مجسمه ابوالقاسم، مجسمه الیاس دوره‌گرد و دلاک حمام.

مهاجرت به اروپا:

در سال ۱۳۰۶ کمال‌الملک از کلیه مناسب خود استعفا داد و به حسین‌آباد نیشابور مهاجرت کرد. او هنگام ترک تهران به صدیقی توصیه کرد به اروپا برود و تحصیلات تکمیلی خود را در آنجا بگذراند. پولی را هم که کمال‌الملک در این مدت از محل دریافت مستمری احمدشاه برایش پس‌انداز کرده بود، به او داد.

با رفتن استاد، شاگردان و معلمان مدرسه نیز متفرق شدند. یک سال بعد در ۱۳۰۷ صدیقی با هزینه شخصی از تهران به آستارا و از آن‌جا به باکو و مسکو و از طریق مسکو به فرانسه رفت.

سپس به چند کشور اروپایی سفر کرد و سرانجام به مدت چهار سال در مدرسه عالی ملی هنرهای زیبای پاریس زیر نظر آنژالبر به فراگیری و کسب تجربه در مجسمه‌سازی و حجاری پرداخت.

صدیقی که در فاصله‌ دو جنگ جهانی در اروپا به سر می‌برد بیشتر وقت خود را به نقاشی گذرانید. او در این دوران ۱۶۰ تابلو خلق کرد.

بازگشت به وطن:

استاد ابوالحسن‌ صدیقی در اسفند سال ۱۳۱۲ به کشور بازگشت او چند ماه بعد در اردیبهشت ۱۳۱۳ با دختر خاله خود قدرت‌السادات میرفندرسکی ازدواج کرد.

با کسب اجازه از کمال‌الملک و با کمک دوست و همکلاس قدیمی‌اش علی‌محمد حیدریان، دوباره مدرسه هنرهای مستظرفه را دایر کرد.

پس از مرگ کمال‌الملک در ۱۳۱۹ به دلایل نامعلومی این مدرسه تعطیل شد. اما بعد از مدتی مدرسه دیگری به نام مدرسه هنرهای زیبا وابسته به وزارت فرهنگ تشکیل شد. صدیقی پس از مدتی سرانجام ‌پذیرفت که در این مدرسه جدید به تدریس بپردازد.

این مدرسه بعد از تاسیس دانشگاه تهران تحت عنوان دانشکده هنرهای زیبا به کار خود ادامه ‌داد. و ریاست دپارتمان حجاری در این دانشکده به صدیقی سپرده ‌شد.

در سال ۱۳۲۹ صدیقی به انجمن آثار ملی پیوست. در این دوران او خلق آثاری از بزرگان علم و ادب ایران را به انجام رسانید و مجسمه‌های ماندگاری از این مشاهیر ساخت.

خلق آثاری از سعدی، ابن سینا، فردوسی و حافظ حاصل فعالیت‌های او در این دوران است.

سال های پایانی ابوالحسن‌ صدیقی:

ابوالحسن صدیقی سرانجام در سال ۱۳۴۰ از دانشگاه تهران بازنشسته شد اما تمام توجه خود را به مجسمه‌سازی معطوف ساخت.

او با سفر به ایتالیا موفق شد مجسمه‌های ماندگاری بسازد. مجسمه نادر در آرامگاه نادر شاه مشهد و مجسمه فردوسی در میدان فردوسی تهران و مجسمه خیام پارک لاله تهران هم حاصل این سالها است.

در هنگام وقوع انقلاب اسلامی، صدیقی در ایتالیا در حال درست کردن مجسمه امیرکبیر بود. البته ماکت گچی مجسمه به پایان رسیده بود که مسئولان جدید از پرداخت هزینه‌های بعدی سرباز زدند و ساخت مجسمه برنزی متوقف شد.

این ماکت گچی که ۲۲۵ سانتی‌متر ارتفاع دارد توسط لورنزو نیکولوچی درست شد اما به دلیل تغییر دولت در ایران در سال ۵۷ انتقال آن به تهران منتفی شد.

سرانجام این مجسمه پس از ۳۳ سال در تاریخ ۱۹ مهر سال ۱۳۸۹ به همت شهرداری وقت تهران، طی مراسمی با حضور خانواده‌اش و مسئولان شهرداری در پارک ملت نصب شد.

محل نصب آن پس از ورودی پارک ملت، کمی بالاتر از پله‌هایی است که در دو سوی آن تندیس‌های ج مشاهیر خودنمایی می‌کند.

مجسمه در نقطه بالایی پله‌ها و در افق زیبایی قرار دارد.

صدیقی بعد از مدتی به ایران بازگشت و سال‌های پایانی را در سکوت و انزوا به‌ سر برد. در هشتم تیر ۱۳۷۱ همسر صدیقی درگذشت.

در سال ۱۳۷۰ کمیسیون ملی یونسکو در ایران تصمیم گرفت از آثار صدیقی عکس‌برداری کند و کتابی منتشر کند.

کتاب در سال ۱۳۷۳ منتشر شد. صدیقی یک سال پس از انتشار این کتاب در ۲۰ آذر ۱۳۷۴ درگذشت.

پس از مرگ برای او مجالس بزرگداشتی برگزار شد. سفارش ساخت تندیس ایشان به پسرش فریدون صدیقی محول شد که اکنون در دانشکده تهران قرار دارد.

در سال ۱۳۸۸ نیز تندیس نیم‌تنه دیگری از این هنرمند در جزیره کیش و در قطعه گذر هنرمندان برپا شد.